
!اطرافيان مرا شاد و آرام در پناه خود نگاه دار
اكنون كه جز شور جواني بر سرم نيست عكسم ، تو نگهدار كه فردا اثرم نيست
در سکوتی که دلت دست دعا باز نمود

الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
يکــتايـــــــــــــــــــــــ
بي همـــتايــــــــــــــــــــــ
و قـيـــوم وتـــــوانـايـــــــــــــــــ
بــــرهمـــه چيـــــز دانـــايــــــــــــــــــــــ
و در همه حـــــال بيــنــايـــــــــــــــــــــ
از عــيــب مـصفــايــــــــــــــــــــــ
از شـــريـــک مـبــرايــــــــــــــــــــــ
اهـــل هــــردوايــــــــــــــــــــ
جـــان داروي دلهـــــــــــايــــــــــــــ
مســـند نشيـــن استغنـــايــــــــــــــــــــ
به تـــو زيــبد مـــلک خـــــدايـــــــــــــــــــــ
الهــــي در جــلال رحــــمانـــــــــــــــــــــ
ودر جــــمال سبــــحانـــــــــــــــــــــ
نه محــــتاج مــــکانــــــــــــــــــــــ
ونه آرزومندزمـــــانــــــــــــــ
نه کس به تو ماند ونه به کس مانـــــــــــــــــــــــــــ
پــيداست که در ميان جـــــانــــــــــــــــــــــ
بلکه جان زنده به چيزيست که تو آنــــــــــــــــــــــــــي
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــي
الهـــــــــــــي
الهــــــي
الهــي
الهي
الهي
الهــــــــي
الهـــــــــــــــــــي
الهــــــــــ ـــــــــــــــــــــي
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ
الهـــــــــــــــــــــــــــ

که من '' آنچه هستم '' را با '' آنچه باید باشم ''
* * * * * * * * * * * * * * * *
به دنبال خدا نگرد خدا در بیابان های خالی از انسان نیست
خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست
به دنبالش نگرد
خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست
خدا در قلبی است که برای تو می تپد
خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد
خدا آن جاست
در جمع عزیزترین هایت
خدا در دستی است که به یاری می گیری
در قلبی است که شاد می کنی
در لبخندی است که به لب می نشانی
خدا در بتکده و مسجد نیست
گشتنت زمان را هدر می دهد
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروری است که به پا می کنی
خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دور از انسان ها جست و جو مکن
خدا آن جا نیست
او جایی است که همه شادند
و جایی است که قلب شکسته ای نمانده
در نگاه پرافتخار مادری است به فرزندش
در نگاه عاشقانه زنی است به همسرش
باید از فرصت های کوتاه، زندگی جاودانگی را جست
زندگی چالشی بزرگ است
مخاطره ای عظیم
فرصت یکه و یکتای زندگی را
نباید صرف چیزهای کم بها کرد
چیزهای اندک که مرگ آن ها را از ما می گیرد
زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمی تواند آن ها را از ما بگیرد
زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق می کنیم
و سپیده دمان از آن بیرون می رویم
فقط چیزهایی اهمیت دارند
چیزهایی که وقت کوچ ما از خانه بدن با ما همراه باشند
همچون معرفت بر الله و به خود آیی
خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم
سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید: آیا «زندگی» را «زندگی کرده ای»؟
***
من بو دنياده گيت بگيت يانيرام درد ايچينده عجب علولا نيرام
با خيرام عالمه يانير اور گيم گون بگون محنت ايچينده اودلانيرام
معر فت دن اثر گور ميرم هچ او قدرگي وجود يمي دانيرام
مگر انسان قالاندي بو دنياده من بوسوز لري ديماخدا اوتانيرام
يالان دانيشماق اولوب عالمين آليش ورشي من هامي ظلم ادنلري تانيرام
حق دانيشسان ديريلر ناداندي ولي ناحق ديسم دير قانيرام
درد مثل ياغشيدي گويدن آغير كيم بيلير من بو درده ايسلانيرام
پول اولورب دين و مذهبيندن افضل هله بو خوش گونومدي دينج اليرام
يازما حق سوزلروني " تلاشي " قوتار
سندانا چالما ميخ كي قير جا نيرام
اشعاري از ديوان" حسين تلاشي " باسمنج
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست
اگر روي هر شعر يا ترانه كليك كنيد صفحه جديدي باز ميشه كه آخر
صفحه مي تونين به صورت آنلاين به اون گوش بدين.
* * *
کلیک کنید بر روی دماغ!!!!
معرفی سایتی جهت تبدیل عکس
به حروف و عدد
http://text-image.com/convert/
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...
یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو
هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده
افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد...!
آنکه می تواند، انجام می دهد و آنکه نمی تواند، انتقاد می کند.
جرج برناردشاو
به خدا زندگی سخت نیست